یکی از هیجانات تماشای آنچه زمانی فیلم‌های «خارجی» می‌نامیدیم، کشف فیلمی از فرهنگی کاملاً متفاوت و درک این است که چقدر همه ما شبیه هم هستیم: رویاهایمان خیلی متفاوت نیستند، و نه چیزهایی که ما را به خنده یا گریه می‌اندازند. اما همیشه خطر تجربه برعکس وجود دارد، مواجهه با داستانی که هیچ چیز با آن مطابقت ندارد و رفتار آنقدر غیرمنطقی یا غیرقابل توضیح به نظر می‌رسد که انگار در حال تماشای یک فیلم علمی تخیلی هستیم. فیلم «زن و کودک» سعید روستایی، کارگردان ایرانی، با وجود اینکه در یک کلان‌شهر مدرن اتفاق می‌افتد و از کارگردانی با بیشترین حس هالیوودی نسبت به هموطنانش، ساخته شده است، چنین حسی را به من می‌دهد.

«سوپ اولیه» دارن آرونوفسکی با همکاری گوگل دیپ‌مایند، اولین پروژه سینمایی که در جشنواره ترایبکا به نمایش در می‌آید
روستایی که پس از انتقاد به خاطر فیلم «برادران لیلا» در سال ۲۰۲۲، به کن بازگشته است، به نظر می‌رسد از حکم شش ماه زندان و ممنوعیت فیلمسازی که از آن زمان به بعد توسط رژیم علیه او اعمال شده بود، دلسرد نشده است. جای تعجب نیست که مقامات ایرانی از نوع فمینیسم روستایی خوششان نمی‌آید - این سومین فیلم بلند او است که با «ابد و یک روز» شروع می‌شود و حول محور یک زن مقاوم و نسبتاً مستقل می‌چرخد - اگرچه او با ساخت این فیلم با تأیید دولت، توانسته طرف مقابل را نیز ناراحت کند. این بدان معناست که «زن و کودک» با محدودیت‌های خاصی تولید شده است، از جمله قوانینی که شخصیت‌های زن آن را ملزم به پوشیدن حجاب می‌کند، حتی اگر شخصیت اصلی آن مهناز (پریناز ایزدیار، ستاره «ابد و یک روز») مطمئناً در زندگی واقعی به پوشیدن حجاب اعتراض کند. آیا می‌توان مدل موی او را به عنوان یک اعتراض تلقی کرد؟

از زمان مرگ شوهرش، منهز به تنهایی دو فرزندش را بزرگ کرده است، در حالی که یک شغل پرستاری طاقت‌فرسا در بیمارستان مجاور دارد، جایی که با یک راننده آمبولانس آزاد به نام حمید (پیمان معادی، که در هر چهار فیلم روستایی بازی کرده است) لاس می‌زند. پسرش علیار (سینان محبی) فقط یک نوجوان است، اما از قبل کمی شیطان است و دیر به کلاس می‌آید تا در یک کارخانه محلی تاس بیندازد - یکی از فهرست طولانی تخلفاتی که باعث می‌شود سام‌خانیان (مازیار سیدی) در مدرسه او را به مدت یک هفته از مدرسه تعلیق کند.

البته ایران قوانین و آداب و رسوم متفاوتی دارد، اما دقیقاً مشخص نیست که از یک بیوه در شرایط مهناز چه انتظاری می‌رود. آیا قرار است او از پدر شوهرش (حسن پورشیرازی) مراقبت کند یا برعکس؟ آیا فشاری برای ازدواج مجدد وجود دارد، یا برنامه‌های مهناز برای انجام این کار با حمید جنجالی تلقی می‌شود؟ اگر این زوج از همان ابتدا بچه‌دار شوند (همانطور که حمید می‌خواهد)، چه بر سر فرزندان حاصل از ازدواج اول مهناز خواهد آمد؟ داشتن انتظارات خاص در مورد چنین چیزهایی برای یک فرهنگ غیرمعمول نیست، اما وقتی فیلمی نتواند آنها را به روشنی بیان کند، می‌تواند گیج‌کننده باشد.

مهناز به جای انجام هر کاری برای اصلاح پسر بزهکارش، پسر را نوازش می‌کند و از کسانی که سعی در تربیت او دارند، رنجیده خاطر می‌شود. این به شدت دست کم گرفتن مسئله است، زیرا اتفاق وحشتناکی برای علیار می‌افتد، اگرچه این پیچش آنقدر شدید و غیرمنتظره است که فیلم ممکن است وقتی این اتفاق می‌افتد، وارد یک بُعد موازی شبیه به سریال‌های آبکی شده باشد. قرار است مهناز مراسم نامزدی خود را جشن بگیرد، اما او آماده نیست که فرزندانش بدانند، بنابراین آنها را به پیرمرد می‌سپارد. تصمیم بدی در فیلمی که تعداد کمی از آنها خوب هستند.

روستایی با «زن و کودک» به عنوان یک تراژدی برخورد می‌کند و نشان می‌دهد که چگونه هر کاری که مهناز برای بهتر کردن زندگی خانواده‌اش انجام می‌دهد، آنها را در جهت مخالف قرار می‌دهد. رابطه با حمید به سختی شبیه یک داستان عاشقانه به نظر می‌رسد، اما وقتی حمید با مهری (سها نیاستی) خواهر بسیار کوچکتر مهناز ملاقات می‌کند و در مورد پیشنهاد ازدواجش تجدید نظر می‌کند، به تیرگی می‌کشد. در تئوری، می‌توان جامعه ایران را به خاطر فراهم کردن مسیرهای بسیار کم برای کسی از جنس، سن و طبقه او سرزنش کرد، اما مهناز هیچ قدرتی برای تغییر سیستم ندارد، بنابراین به هر کسی که در دسترس باشد، حمله می‌کند. به عبارت دیگر، اگر نمی‌توانید مرد را به چالش بکشید، باید به دنبال مردانی باشید که به شما ظلم می‌کنند.

پس از تصادف الیار، مهناز با ماشینش به سام‌خانیان که او را در مدرسه معلق کرده بود، کوبید. او به سمت حمید که خانواده‌های بی‌خانمان را برای خوابیدن در آمبولانس خود استخدام کرده بود و تهدید به نابودی کسب و کارش می‌کرد، کینه‌توز می‌شود. و در صحنه‌ای از خشم ضد مردسالاری که سینمای ایران به ندرت اجازه می‌دهد، او تقریباً پس از کشف اینکه چگونه پدر شوهرش بدون اجازه او از کمربند برای شلاق زدن الیار استفاده کرده است، او را به قتل می‌رساند. مهناز زن است، صدای غرش او را بشنوید. و با این حال، هیچ یک از کارهای او کوچکترین منطقی ندارد، در حالی که مردان هنوز دست بالا را دارند:

آنها می‌توانند شکایت کنند و حضانت او را سلب کنند.

آنچه فیلم‌های قبلی روستایی را متمایز می‌کند، شیوه‌ای است که او فاصله بین فرهنگ ایرانی و جهان غرب را از بین می‌برد. سبک او - با دوربین پویا، تدوین کارآمد و داستان‌سرایی مبتنی بر طرح - در مقایسه با رویکرد نسبتاً تمثیلی سایر کارگردانان ایرانی که به دنبال انتقاد از رژیم بدون امضای حکم اعدام خود هستند، بسیار نزدیک‌تر به فیلم‌های استودیویی آمریکایی است. در حالی که این امر باید «زن و کودک» را قابل درک‌تر کند، روانشناسی به سادگی با آن همخوانی ندارد. به جای خویشاوندی، مخاطبان احتمالاً احساس سردرگمی می‌کنند، زیرا مهناز در مسیر رسیدن به پایانی که تسکین می‌دهد، اما هیچ راه حل واقعی ندارد، به طور فزاینده‌ای خودویرانگر و غیرمنطقی رفتار می‌کند.