کشتن مرغ مقلد (۱۹۶۲)
اقتباس سال ۱۹۶۲ از رمان کلاسیک هارپر لی، برنده جایزه پولیتزر، بر شخصیتپردازی ماهرانه لی در کتاب تمرکز دارد. این فیلم با زنده کردن آتیکوس فینچ، اسکات و بو رادلی و پیروی از ساختار داستانیِ آرام و بیرمق رمان، دو عنصر قوی کتاب را به فیلمی پیوند میدهد که هنوز از آن سیر نمیشویم.
پدرخوانده (۱۹۷۲، ۱۹۷۴)
رمان ماریو پوزو یک تریلر جذاب و تاریک است که جذاب، ترسناک و سرگرمکننده است. دو فیلم اولی که فرانسیس فورد کاپولا از این رمان اقتباس کرد، این داستان کثیف را به موفقیتهای اپرایی ارتقا دادند که برخی آن را دو تا از بهترین فیلمهای ساخته شده میدانند. هر دو فیلم برنده جایزه اسکار بهترین فیلم (قسمت دوم اولین دنباله برای این کار بود) و بهترین فیلمنامه اقتباسی شدند.
زنان کوچک (۲۰۱۹)
با وجود اینکه گرتا گرویگ امسال به طرز شگفتآوری از نامزدی اسکار کنار گذاشته شد، شکی نیست که با اقتباس از رمان کلاسیک لوئیزا می الکات، کار فوقالعادهای انجام داده است (البته لو رفتن داستان در ادامه خواهد آمد!). گرویگ با تصور اینکه جو در واقع نویسنده رمان «زنان کوچک» است، پیچشی ساده به داستان اضافه میکند. این کار داستان را به داستانی درباره شور و اشتیاق خلاقانه و دستاورد تبدیل میکند و در یک حرکت، یک اثر کلاسیک را بدون خیانت به ماهیت اصلی آن، تازه جلوه میدهد.
رنگ بنفش (۱۹۸۵)
استیون اسپیلبرگ اقتباسی درخشان از رمان آلیس واکر خلق کرده است، اقتباسی که از نظر طرح داستان و شخصیتپردازی بسیار به رمان وفادار است. این یک دستاورد واقعی است زیرا اسپیلبرگ به بازیگرانش تکیه میکند تا بخش زیادی از محتوای احساسی را از طریق اجرایشان منتقل کنند، در حالی که در رمان ما از افکار و احساسات درونی سلی آگاه هستیم. بازیهای فوقالعاده بازیگران، این فیلم را به فیلمی ضروری تبدیل میکند.
جادوگر شهر اُز (۱۹۳۹)
با وفاداری نسبی به منبع اصلی، دلیل اینکه اقتباس سال ۱۹۳۹ از «جادوگر شهر اُز» همچنان بخش قدرتمندی از آگاهی سینمایی مشترک ماست، این است که چگونه تخیل ال. فرانک باوم را به زندگی میآورد. هشت دهه بعد، فراموش کردن اینکه این فیلم چقدر برای مخاطبان آن زمان باورنکردنی به نظر میرسید، آسان است. این فیلم که غرق در رنگ است، در هر اینچ از هر فریم، جلوههای بصری جذابی دارد؛ میتوانید فیلم را دهها بار تماشا کنید و همچنان متوجه جلوههای جدید شوید. این رویکرد بصری غنی، لحن دلنشین و دلنشین رمان را به خوبی نشان میدهد.
بازمانده روز (۱۹۹۳)
رمان کازوئو ایشیگورو، مطالعهای زیبا از شخصیت است که از دیدگاه پیشخدمت انگلیسی، استیونز، روایت میشود و در حالی که اقتباس جیمز آیوری با ساختار اساسی سازگار است، یک قدم به عقب نیز برمیدارد. رمان ریشه در دیدگاه استیونز دارد، در حالی که فیلم تمام شخصیتها را با طول مساوی نگه میدارد و در نتیجه، دیدگاه جامعتری از دنیای استیونز ارائه میدهد. پایان فیلم مسلماً تراژیکتر و ناامیدکنندهتر از رمان است، اما با فضای آرام و تقریباً سردی که آیوری با دقت میسازد، مطابقت دارد.
عقل و احساس (۱۹۹۵)
فیلمنامه اقتباسی اما تامپسون از رمان جین آستن در سال ۱۹۹۵، به کارگردانی آنگ لی، بسیاری از شخصیتها را به شیوههای ظریف اما مؤثر تغییر میدهد تا آنها را برای حساسیتهای مدرن جذابتر کند، در حالی که پویایی و تنشهای کتاب اصلی را حفظ میکند. نتیجه، جایزه اسکار بهترین فیلمنامه اقتباسی برای تامپسون و فیلمی بود که همچنان یکی از بهترین نسخههای مدرن رمان است.
فارست گامپ (۱۹۹۴)
فارست گامپ شش جایزه اسکار، از جمله بهترین فیلم، را از آن خود کرد و از برخی جهات، فیلمی تفرقهانگیز باقی میماند - یا آن را جذاب و سرشار از خرد میدانید، یا... نه. چیزی که نمیتوان در مورد آن بحث کرد این است که این فیلمی است که از منبع قوی استفاده کرده و یک داستان بصری بلندپروازانه و خلاقانه از آن خلق کرده است. رمان وینستون گروم تاریکتر و از نظر اخلاقی پیچیدهتر از شخصیت سادهای است که تام هنکس به تصویر کشیده است، اما حذف این پیچیدگی به نفع یک سفر گسترده در قرن بیستم، کلید قدرت و جذابیت این فیلم است.
بازیهای گرسنگی (۲۰۱۲)
فهرستی از بهترین فیلمهای اقتباسی از کتابها بدون اشاره به بازیهای گرسنگی، سهلانگاری خواهد بود. اقتباس از یک مجموعه کتاب پرفروش با انبوهی از طرفداران پروپاقرص همیشه دشوار است، اما این یکی موفقیت چشمگیری بود. پس از اکران، این فیلم - با بازی جنیفر لارنس، جاش هاچرسون و لیام همسورث - با استقبال هر دو گروه محبوب روبرو شد.
تحسین منتقدان را برانگیخت. سوزان کالینز فیلمنامه این کتاب را برای اقتباس سینمایی نوشته است که نشان میدهد فیلم از طرح اصلی پیروی میکند. حتی برخی از خطوط مستقیماً از کتاب گرفته شدهاند!
پرسپولیس (۲۰۰۷)
اقتباس از رمان گرافیکی خیرهکننده زندگینامهای مرجان ساتراپی با سبک هنری جسورانه و سیاه و سفید کتاب مطابقت دارد و این داستان از تجربه بزرگ شدن او در بحبوحه انقلاب ایران را زنده میکند. این فیلم ماهیت اپیزودیک رمان را گرفته و روایتی واقعی از آن خلق میکند، اما به صدا، لحن و وقایع داستان بسیار وفادار است. نتیجه نهایی یکی از منحصر به فردترین فیلمهای بصری دوران مدرن است.
دکتر ژیواگو (۱۹۶۵)
اقتباس دیوید لین در سال ۱۹۶۵ از مشهورترین رمان بوریس پاسترناک به طرح رمان بسیار وفادار است و وقایع را با سبکی بصری نفسگیر به تصویر میکشد. لین بر داستان عاشقانه و جنبه شاعرانه و رویایی شخصیت ژیواگو تمرکز میکند و در نتیجه فیلمی بسیار زیبا و روان ساخته است که میتوانید بدون صدا از آن لذت ببرید - شاهکاری که کمتر فیلمی میتواند از پس آن برآید.
عروس شاهزاده (۱۹۸۷)
دستاورد غیرقابل تصور عروس شاهزاده، به نوعی تقلیل رمان سنگین ویلیام گلدمن به فیلمی است که تقریباً به معنای واقعی کلمه فقط بخشهای خوب آن است. این تا حدودی با این واقعیت توضیح داده میشود که گلدمن، یک فیلمنامهنویس باتجربه، رمان خود را اقتباس کرده و به وضوح میدانست که چه میکند. نتیجه نهایی، داستانی به طرز مضحکی سرگرمکننده از عشق واقعی و ماجراجوییهای سطح بالا است که کاملاً به رمان وفادار است و در عین حال داستان را برای فیلم ساده میکند.
چهرههای پنهان (۲۰۱۶)
چهرههای پنهان داستان واقعی ریاضیدانان و کامپیوترهای واقعی کاترین جانسون، دوروتی وان و مری جکسون را روایت میکند که در برنامه فضایی ایالات متحده کار میکردند. اقتباس سینمایی از اثر مارگو لی شترلی فوقالعاده است و نوری ضروری بر مبارزه زنان سیاهپوست برای دیده شدن به عنوان افرادی با هوش برابر میتاباند، در عین حال داستانی صمیمیتر و هیجانانگیزتر از پیروزی بر سختیها را خلق میکند.
فهرست شیندلر (۱۹۹۳)
اقتباس استیون اسپیلبرگ از کتاب توماس کنیلی یکی از تأثیرگذارترین آثار سینمایی است که تاکنون ساخته شده است. این فیلم با قدرت یکی از فجیعترین وقایع تاریخ را به تصویر میکشد و یادآوری میکند که بشریت تا چه حد قادر به غرق شدن است - و تکههایی از خوبیهایی که با این وجود میتوانند زنده بمانند. اسپیلبرگ ترتیب زمانی کتاب را تغییر داد و مطالب را بیرحمانه حذف کرد، اما وحشت داستان را تشدید کرد، بدهبستانی که هولوکاست را به عنوان موجی از ترور و نسلکشی که به آرامی در حال افزایش است و در سیاه و سفید شوم و ناامیدکننده ثبت شده است، نشان میدهد.
هری پاتر (۲۰۰۲-۲۰۱۱)
مجموعه فیلمهای هری پاتر چهار کارگردان و دو فیلمنامهنویس معتبر دارد و با وجود اینکه هشت فیلم طولانی است، مجبور شد داستان جی. کی. رولینگ را کمی ویرایش کند. اما فیلمها کاملاً به طرح داستان و توسعه شخصیت که نبوغ واقعی رولینگ است، وفادار هستند و همان تکامل را از یک داستان کودکانه بیروح به داستانی تاریکتر و از نظر اخلاقی پیچیدهتر که در کتابهای بعدی پیدا میکنید، دنبال میکنند. آنها اقتباسهای ایدهآلی برای طرفدارانی هستند که چیزی بیش از دیدن چیزهای باورنکردنی که تازه دربارهشان خواندهاند، نمیخواهند.
آرزوهای بزرگ (۱۹۴۶)
ترجمه چارلز دیکنز به پرده سینما همیشه یک چالش است؛ کتابهای او طولانی هستند، شامل تعداد زیادی کتاب هستند و اغلب از نظر ساختاری سریالی هستند. اما تولید دیوید لین در سال ۱۹۴۶ از رمان آرزوهای بزرگ، حتی سالها بعد، هنوز هم بسیار مورد توجه است. فیلمنامه لین به نحوی موفق میشود داستان و شخصیتها را در دو ساعت سریع و بدون از دست دادن چیزی خلاصه کند. بیش از هفت دهه بعد، این فیلم مدرن و در عین حال وفادار به کتاب به نظر میرسد.
شیطان پرادا میپوشد (۲۰۰۶)
میراندا پریستلی یکی از بزرگترین شخصیتهای شرور تاریخ سینما است و با وجود موفقیت رمان لورن وایزبرگر، فیلم یک پیشرفت محسوب میشود. رمان - که حتی قبل از تکمیل شدنش به عنوان شخصیت فرعی انتخاب شد - با یک حس احساسی بسیار متفاوت به پایان میرسد، اما فیلم شخصیت میراندا را تا حد زیادی تیز میکند و به داستان، پایانبندی بهتری میدهد.
ارباب حلقهها (۲۰۰۱-۲۰۰۳)
سهگانه فیلمهای پیتر جکسون به معنای وسیع کلمه به رمانهای فانتزی حماسی کلاسیک جی. آر. آر. تالکین بسیار وفادار هستند - جکسون داستان را تا حد زیادی سادهسازی کرد، اما کمتر کسی از کمبود تام بامبادیل در آن شکایت داشت. کاری که جکسون با کمک CGI پیشگامانه انجام داد، به تصویر کشیدن مشهورترین دنیای فانتزی بود که تا به حال به شیوهای واقعگرایانه و باورپذیر تصور شده بود، بدون اینکه قلب تپنده امید، قهرمانی و ناامیدی در هسته آن از بین برود.
رستگاری در شاوشنک (۱۹۹۴)، بر اساس رمان کوتاه ریتا هیورث و رستگاری در شاوشنک اثر استیون کینگ
اقتباس فرانک دارابونت در سال ۱۹۹۴ از رمان کوتاه استیون کینگ، ریتا هیورث و رستگاری در شاوشنک، یک اثر کلاسیک مدرن سینما است، فیلمی غنی از نمادگرایی که میتوان آن را به طرق مختلف تفسیر کرد. این فیلم به طور خاص به منبع خود وفادار نیست؛ خود کینگ فکر نمیکرد که داستان بتواند به یک فیلم بلند تبدیل شود، اما دارابونت طرح داستان و برخی از شخصیتها را بدون ... گسترش داد.
از دست دادن روح داستان. نتیجه نهایی فیلمی است که نشان میدهد چگونه فرآیند مشارکتی ساخت یک فیلم گاهی اوقات میتواند به چیزی بزرگتر از مجموع اجزای آن منجر شود.
جایی برای پیرمردها نیست (۲۰۰۷)
کورمک مککارتی یکی از بزرگترین رماننویسان ماست و جایی برای پیرمردها نیست در واقع یکی از قابل فهمترین آثار اوست که به بررسی مضامین خیر، شر و احتمال اینکه آنها تمایزات بیمعنی باشند، میپردازد. برادران کوئن به رمان بسیار وفادار هستند - در واقع، آنقدر وفادار که حتماً باید ابتدا کتاب را بخوانید. در غیر این صورت، هر جمله قبل از اینکه بتوانید تصویر خودتان را شکل دهید، تصویری از فیلم را تداعی میکند. که در واقع، با توجه به اینکه این تصاویر چقدر زیبا ساخته شدهاند، چندان هم بد نیست.
رفقای خوب (۱۹۹۰)، بر اساس Wiseguy اثر نیکلاس پیلگی
رمان نیکلاس پیلگی در ابتدا Wiseguy نام داشت و پیلگی آنقدر از نزدیک با مارتین اسکورسیزی روی فیلمنامه همکاری کرد که در نهایت نام نویسنده را به اشتراک گذاشتند. این فیلم وقایع شرح داده شده در کتاب را میگیرد و آنها را فشرده، پراکنده و مرتب میکند تا یک تجربه سینمایی پرسرعت و هیجانانگیز را شکل دهد. نتیجه دو تجربه بسیار متفاوت و به یک اندازه درخشان از مصالح ساختمانی یکسان است.
باشگاه مبارزه (۱۹۹۹)
اقتباس دیوید فینچر از رمان چاک پالانیک با توجه به تفاوتهایش، به طرز چشمگیری به آن وفادار است - به عبارت دیگر، کم و بیش همه چیز را در رمان حفظ میکند اما ساختار سنتیتری را به آن تحمیل میکند. رمان پالانیک فریاد اولیه خشم و ناامیدی است، در حالی که فیلم انتقاد پختهتری از فرهنگ مصرفگرایی مدرن و مفهوم مردانگی است، اما تصمیم فینچر برای اضافه کردن صدای راوی، صدای راوی را به فیلمی منتقل میکند که لحن کابوسوار داستان را به تصویر میکشد.
حالا نگاه نکن (۱۹۷۳)
حالا نگاه نکن، یکی از تأثیرگذارترین فیلمهای ترسناک قرن بیستم، نمونهای عالی از قدرت گمراهسازی و تدوین است. این فیلم کاملاً به داستان کوتاه دافنه دوموریه وفادار است، اما آن را گسترش میدهد و بر مضامینی تأکید میکند که در نسخه اصلی کمتر آشکار هستند. نتیجه نهایی، فیلمی قابل توجه است که داستانی درباره غم و اندوه و چگونگی تحریف زندگی ما توسط آن را به یک اثر تکاندهنده تبدیل میکند که مدتها پس از پایان فیلم با شما میماند.
M*A*S*H (1970)
رمان MASH نوشته ریچارد هوکر، مجموعهای از آثار را آغاز کرد، از جمله چندین کتاب دنبالهدار، یک سریال تلویزیونی افسانهای و اقتباس موفق رابرت آلتمن در سال 1970 که جایزه اسکار بهترین فیلمنامه اقتباسی را برای رینگ لاردنر جونیور به ارمغان آورد. این کتاب مجموعهای از داستانهای (خندهدار) رکیک است؛ آلتمن و لاردنر موفق شدند تقریباً همه آنها را در حالی که ساختار داستانی رسمیتری را تحمیل میکنند، در آن بگنجانند. نتیجه نهایی، یک اثر کلاسیک ضدفرهنگی است که آلتمن را به جریان اصلی سینما معرفی کرد.
پل رودخانه کوای (۱۹۵۷)
رمان پیر بول در سال ۱۹۵۲ در فیلمی به کارگردانی دیوید لین در سال ۱۹۵۷ اقتباس شد که برنده جایزه بهترین فیلم اسکار آن سال شد. این فیلم نسبتاً وفادار است، یک شخصیت را طوری تنظیم میکند که ویلیام هولدن، ستاره آمریکایی، در آن ظاهر شود و لحظهای رستگاریبخش به شخصیت دیگری که در کتاب نیست، میدهد - اما آنچه لین ارائه داده، وسعت دید است، یک مفهوم بصری که داستانی از وحشیگری و شکنجه را به داستانی قهرمانانه از روح انسان تبدیل میکند. حتماً نسخه بدون کراپ فیلم را تماشا کنید، زیرا لین جزئیات بسیار خوبی را در لبههای هر فریم گنجانده است.
شبکه اجتماعی (۲۰۱۰)، بر اساس کتاب میلیاردرهای تصادفی اثر بن مزریچ
کتاب غیرداستانی بن مزریچ با عنوان میلیاردرهای تصادفی، داستانی محکم، سرگرمکننده و تحقیقشده از تأسیس فیسبوک و شخصیتهای متعدد درگیر در آن و همچنین نگاهی انتقادی و دقیق به دنیای امتیازات پیرامون دانشگاه هاروارد است. فیلمنامه آرون سورکین و کارگردانی دیوید فینچر، این پایه محکم را گرفته و یک مطالعه شخصیت باورنکردنی بر روی آن بنا میکنند - فیلمی که به راحتی سبک بصری قابل توجه را با فناوری پیشرفته (برخی هنوز معتقدند که آرمی همر همزاد دارد) و نویسندگی تیزبینانه ترکیب میکند.
جنگیر (۱۹۷۳)
ویلیام پیتر بلتی رمان خود را برای فیلم ترسناک کلاسیک به کارگردانی ویلیام فریدکین اقتباس کرد و نتیجه فیلمی است که تنها از این نظر که برخی از وحشیانهترین مطالب را به زندگی پر جنب و جوش و ترسناک میآورد، نسبت به کتاب بهبود یافته است. اتکای فیلم به جلوههای ویژه و خویشتنداری در مورد وقایع ماوراءالطبیعه، آن را به یک تجربه تماشایی ناراحتکننده تبدیل میکند که امروزه به همان اندازه که در سال ۱۹۷۳ نمادین بود، نمادین باقی مانده است.
پسران شگفتانگیز (۲۰۰۰)
رمان مایکل شیبون درباره نویسندهای که به نظر نمیرسد بتواند رمان دوم خود را که به هزاران صفحه غیرقابل انتشار رسیده است، به پایان برساند، پر از نوشتههای فوقالعاده، شخصیتهای سرگرمکننده و صحنههای عالی است. همچنین، به یک کلام، درونی است. خوشبختانه، چابون، فیلمنامهنویس استیو کلاوز را تشویق کرد تا داستان را از آن خود کند و او بخش زیادی از داستان را حذف و برخی از جزئیات کوچکتر را دوباره پردازش کرد. این تغییرات، همراه با بازی واقعاً قابل توجه مایکل داگلاس، این فیلم را به یک اقتباس درخشان با شهرتی که هر روز بیشتر میشود، تبدیل کرده است.
سال.
اتاق (۲۰۱۵)
اما داناهیو فیلمنامه اقتباسی رمانش را قبل از انتشار آن نوشت، زیرا مطمئن بود که داستان مورد توجه فیلمسازان قرار خواهد گرفت. نتیجه، اقتباسی دقیق و بسیار وفادارانه است که با بازی بری لارسون و جیکوب ترمبلی به اثری عالی تبدیل شده است. تصمیم کارگردان لنی آبراهامسون برای استفاده از یک صحنه واحد برای فیلم اتاق و جلوگیری از هرگونه نما از خارج از فضا تا پس از فرار، با لحن ترسناک و خوفناک رمان مطابقت داشت.
محرمانه لسآنجلس (۱۹۹۷)
اقتباس سینمایی از رمان نوآر کلاسیک جیمز الروی، اثری فوقالعاده از تلخیص است. این رمان شبکهای پیچیده از شخصیتها و زیرداستانها است و راه حل فیلمساز برای نساختن یک فیلم هفت ساعته ساده بود: آنها بیشتر آن را حذف کردند و بر سه کارآگاه پلیس لسآنجلس در هسته داستان تمرکز کردند و بر مضامین فساد، زوال و خیانت به وعدههای باشکوه لسآنجلس که الروی در نظر داشت، تمرکز کردند.
پرواز بر فراز آشیانه فاخته (۱۹۷۵)
اقتباس میلوش فورمن در سال ۱۹۷۵ از رمان کن کیسی نمونهای از فیلمی است که به شدت به منبع اصلی خود وفادار نیست اما به عظمتی جداگانه دست مییابد. این فیلم تمرکز را از رئیس هیکلی و ساکت - راوی و نقطه نظر اصلی در رمان - به مکمورفی غیرقابل پیشبینی با بازی جک نیکلسون تغییر میدهد. همچنین مکمورفی را بیشتر به یک شوخطبع تبدیل میکند تا یک جنایتکار خشن و غیراخلاقی رمان. با وجود این دستکاری، فیلم پنج جایزه اصلی اسکار (بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر مرد، بهترین بازیگر زن و بهترین فیلمنامه اقتباسی) را از آن خود کرد و تقریباً به اندازه رمان تأثیرگذار است.
روانی (۱۹۶۰)
اقتباس سینمایی آلفرد هیچکاک در سال ۱۹۶۰ با رمان رابرت بلاک در سال ۱۹۵۹ بسیار متفاوت است. هیچکاک به طرز درخشانی یک شخصیت فرعی از رمان، ماریون کرین، را برداشت و داستان او را به یکی از بزرگترین مکگافینهای تاریخ سینما ارتقا داد، در حالی که شخصیت نورمن بیتس را به چیزی ترسناکتر و خطرناکتر از نسخه الکلی و میانسال کتاب تبدیل کرد. هم رمان بلاک و هم اقتباس هیچکاک عالی هستند، اما این فیلم است که همه به یاد دارند.
سکوت برهها (۱۹۹۱)
اقتباس جاناتان دمی از بیشتر جنبهها بسیار شبیه رمان توماس هریس است، اما دو نکته مهم به آن اضافه شده است: جودی فاستر و آنتونی هاپکینز. بازیهای این دو بازیگر آنقدر خوب، آنقدر بهیادماندنی و آنقدر از نظر احساسی قانعکننده است که یک تریلر تاریک و پرپیچوخم را به ستونی ماندگار از فرهنگ عامه تبدیل کردهاند - تنها کاری که باید انجام دهید این است که نام «کلاریس» را با لحن نمادین هاپکینز به زبان بیاورید، و همه میدانند که به چه چیزی اشاره میکنید.
متروپلیس (۱۹۲۷)
رابطه بین متروپولیس فیلم و متروپولیس رمان (هر دو نوشته تئا فون هاربو، که در آن زمان با کارگردان فیلم، فریتز لانگ، ازدواج کرده بود) غیرمعمول است، زیرا هاربو رمان را کم و بیش به عنوان تبلیغی برای فیلم نوشته است. هاربو و لانگ برخی از مطالب موجود در رمان را حذف کردهاند که آن را بیشتر فانتزی علمی میکند تا علمی تخیلی - اما مهمتر از آن، سبک بصری و طراحی خیرهکننده و همچنان تأثیرگذار فیلم آنقدر قدرتمند است که بسیاری از مردم امروز حتی نمیدانند که رمانی وجود دارد.
آسیاییهای ثروتمند دیوانه (۲۰۱۸)
کمدی عاشقانه طنزآمیز و دوستداشتنی کوین کوان در سال ۲۰۱۳ منتشر شد و تنها پنج سال بعد، فیلمی مهیج به کارگردانی جان ام. چو از آن اقتباس شد. این فیلم بلافاصله با موفقیت روبرو شد و صمیمیتها، تعاملات درونی و انتظارات پیچیده در جامعه سطح بالای سنگاپور را به تصویر کشید. این فیلم چندین نامزدی جایزه گلدن گلوب و تحسین منتقدان را به دست آورد و البته منجر به کنجکاوی بیشتر در مورد خود کتاب شد.
صبحانه در تیفانی (۱۹۶۱)
اقتباس نمادین از رمان کوتاه تاریکتر و وحشیانهتر ترومن کاپوتی، همچنان یک سنگ محک فرهنگی است. داستان کاپوتی درباره زنی که سعی میکند از ویرانههای زندگیاش، زرق و برق بسازد، تأثیرگذار، تراژیک و در نهایت زیباست. فیلم، تراژدی، فحشا و مضامین عجیب و غریب را ملایم میکند و با لحنی عاشقانه و نشاطآور به پایان میرسد - و با این حال هر کدام قدرتمند، به یاد ماندنی و نوعی نبوغ هستند.
روانی آمریکایی (۲۰۰۰)
رمان وحشیانه و وحشتناک برت ایستون الیس، طنزی گزنده درباره طمع و سنگدلی بیحد و حصری است که بخشهایی از کشور را در دهه ۱۹۸۰ فرا گرفته بود. این فیلم بسیاری از همین مضامین را بررسی میکند، اما عنصری از طنز سیاه را به آن اضافه میکند که پوچی تمام شخصیتهایش را به تصویر میکشد. هم رمان و هم فیلم، مخاطبان خود را دوقطبی کردهاند، اما انکار قدرت آنها غیرممکن است.
مزایای گوشهگیر بودن (۲۰۱۲)
در سال ۱۹۹۹، نویسنده استیون چباسکی داستان نمادین خود را منتشر کرد که به زودی به اثر مورد علاقه بسیاری از جوانان تبدیل شد. چباسکی از همان ابتدا رویای اقتباس از کتابش را در قالب فیلمنامه داشت. بیش از ۱۰ سال بعد، چباسکی با کمک تهیهکننده جان مالکوویچ، نویسنده-کارگردان، مضامین دشوار کتاب، یعنی مصرف مواد مخدر و دوستیهای از هم پاشیده را در فیلمی تأثیرگذار به تصویر کشید که حتی سرسختترین طرفداران کتاب نیز آن را دوست داشتند. بازیگران ستاره فیلم، از جمله اما، نیز بر جذابیت آن افزودهاند.
واتسون، پل راد، ازرا میلر و کیت والش.
به همه پسرانی که قبلاً دوستشان داشتم (۲۰۱۸)
کتاب پرفروش و خیرهکننده جنی هان در نیویورک تایمز درباره تمایلات جنسی، زنانگی و فشارهای نوجوانی در این اقتباس تأثیرگذار از نتفلیکس جان گرفت. ظرف یک هفته، این فیلم به عنوان یک کلاسیک کمدی رمانتیک مورد تحسین قرار گرفت و طرفداران آن را یکی از بهترین اقتباسهای کتاب به فیلم لقب دادند. در حالی که نسخه کتابی «به همه پسرانی که قبلاً دوستشان داشتم» با یک پایانبندی نفسگیر به پایان میرسد (که برای جذب خوانندگان به دنبالهای عالی است)، فیلم چند صحنه از «پینوشت: من هنوز دوستت دارم» را برای لحظهای پر از شور و هیجان که همه در یک فیلم عاشقانه خوب دوست دارند، وام گرفته است.
جکی براون (۱۹۹۷)، براساس رمان «رام پانچ» اثر المور لئونارد
سومین فیلم کوئنتین تارانتینو، رمان عالی «رام پانچ» اثر المور لئونارد را گرفته و آن را به یک فیلم بازگشتی زیرکانه و ظریف تبدیل کرده است. تارانتینو یک تغییر قابل توجه ایجاد کرد - شخصیت اصلی را سیاهپوست کرد - اما در اقتباس خود بسیار وفادار است و نتیجه فیلمی است که پس از «داستان عامهپسند» ناامیدکننده به نظر میرسید، اما به عنوان یک اثر کلاسیک مدرن که به حرفه رابرت فورستر و پم گریر افسانهای جانی دوباره بخشید، مورد ارزیابی مجدد قرار گرفته است.
قطاربازی (۱۹۹۶)
قطاربازی خواندنی دشواری است - به معنای واقعی کلمه، به دلیل استفاده اروین ولش از لهجههای اسکاتلندی و زبان عامیانه که میتواند تجزیه و تحلیل نثر را در ابتدا دشوار کند. استفاده از دیدگاه جریان سیال ذهن نیز یک چالش است. فیلم موفق میشود روح، لحن و حس کتاب را تقریباً به طور کامل ترجمه کند و در عین حال آن را به روایتی سنتیتر که توسط استفاده آزادانه دنی بویل از تصاویر و منطق سورئال و رویاگونه پشتیبانی میشود، شکل دهد. نتیجه نهایی، اقتباسی قابل فهم و سرگرمکننده از یک رمان دشوار است.
درخشش (۱۹۸۰)
کتابهای استیون کینگ به اندازه کافی ترسناک هستند که خوانده شوند - چه برسد به تماشا! درخشش ممکن است یکی از ترسناکترین کتابهای کینگ باشد و اقتباسی به همان اندازه ترسناک از آن ساخته شده است؛ حتی به عنوان "شاهکار مدرن وحشت" مورد ستایش قرار گرفته است. جک نیکلسون در نقش جک تورنس که به عنوان سرایدار خارج از فصل در هتل اورلوک مشغول به کار میشود، بازی خیرهکنندهای ارائه میدهد. او فکر میکند که این یک رویا به حقیقت پیوسته است - اما خانوادهاش به زودی کشف میکنند که این استراحتگاه کوهستانی برفی اسرار وحشتناکی را پنهان میکند...
قاتلان ماه کامل (۲۰۲۳)
یکی از جدیدترین فیلمهای برتر بر اساس کتابها، نسخه مارتین اسکورسیزی از قاتلان ماه کامل، کتاب غیرداستانی تحسینشده دیوید گرن درباره داستان واقعی پشت قتلهای وحشیانه اوسیج، در حال حاضر مورد تحسین منتقدان و مردم قرار گرفته است. جای تعجب نیست که بازیگران: لئوناردو دیکاپریو در نقش ارنست بورکهارت، در کنار او رابرت دنیرو در نقش ویلیام هیل و لیلی گلدستون در نقش مالی بورکهارت بازی میکنند. فیلم بدون اغراق و اغراق، به طرز چشمگیری به داستان وفادار میماند و داستان قبیله اوسیج را در مرکز توجه قرار میدهد. با این حال، مطمئن شوید که زمان زیادی برای کنار گذاشتن دارید؛ این فیلم بیش از سه ساعت و نیم طول میکشد (اما ارزش هر دقیقه را دارد).
جایی که قلب هست (۲۰۰۰)
یکی از چیزهایی که همیشه در اقتباس از کتاب به فیلم به دنبال آن هستیم، دقت است و این فیلم منتخب باشگاه کتاب اپرا با بازیگرانی تمام ستاره - از جمله ناتالی پورتمن، اشلی جاد و جوآن کیوسک - قطعاً به این هدف میرسد. نووالی هفده ساله هفت ماهه باردار است که دوست پسرش او را در فروشگاه والمارت رها میکند. او که نه پولی دارد و نه جایی برای رفتن، در نهایت در فروشگاه بزرگ زندگی میکند و در طول روز آنجا را ترک میکند. در گشت و گذارهایش در شهر، او با سیسترهاز و فورنی هال صمیمی میشود، که هر دو پس از تولد نوزاد به او در ایجاد زندگی جدید کمک میکنند.
وحشی (۲۰۱۴)
ریس ویترسپون انتخاب مناسبی برای آوردن خاطرات موفق شریل استرید، یعنی «وحشی»، به پرده بزرگ سینما بود. در این کتاب، شریل استرید قدرت عزم، سنگینی غم و خواص شفابخش طبیعت را به ما نشان میدهد. خاطرات جذاب او در مورد پیادهروی در مسیر پاسیفیک کرست تریل، بخشی اعترافی و بخشی سفرنامهای است که سرشار از احساس، طنز و مهمتر از همه، صداقت است. استرید، امیدها و آرزوهای زن جوانی را که با ترسهایش از دست دادن و رها شدن در بیابانی ناهموار و بیرحم روبرو است، آشکار میکند. فیلم به طرز ماهرانهای احساسات خاطرات او را به تصویر میکشد و به داستان استرید وفادار میماند.